مادرانه

عیدتون مبارک

سلام عزیز دلم. امروز بهترین روز خداست. روز تولد مهربونترین پدر دنیا. مهربونترین پدر همه آدمها. اومدم این روز عزیز رو به تو و همه دوستای گلم تبریک بگم.   مامان جون، حال من زیاد خوب نیست. از جمعه شب کمردرد خیلی بدی دارم. قسمت انتهایی سمت چپ کمرم خیلی درد می کنه و گاهی می زنه به پام.احتمالا به عصب سیاتیکم فشار اومده. بد بختی اینه که هفته پیش هم آمپولم رو سمت چپ زدم و خانوم پرستار این بار آمپولم رو جای خیلی بدی زده. درست وسط. اونم کلی قلمبه و سفت شده بود و درد می کرد. حالا درد اون بهتر شده، اما گاهی با درد کمرم قاطی میشه و حسابی کلافه ام می کنه. خلاصه این که تقریبا دو روزه بیشتر وقت رو درازکشم و کمی قاطی کردم. امروز بعد ا...
26 تير 1390

پایان هفته 25 ام

سلام عزیز دلم، حبه انگورم خوبی دختر نازم؟ مامان جونم این روزها یادآور خاطره تلخ پرواز خواهرت بود. آخه خواهرت تو هفته 25( یعنی درست 24 هفته و3 روز)، از پیش ما رفت. حتی هفته پیش که رفته بودم پیش دکتر، اون بنده خدا هم انگار نگران بود و به من یادآوری می کرد که الان طبیعیه تو یه کم نگران باشی چون داری به هفته 25 بارداری میرسی. اما مامان جون، من احساس می کنم خیلی آرامش دارم. انگار پشتم به کوهه. با وجود اینگه دردهای مختلف زیاد دارم اما خیلی نگران نیستم. حتی تو این هفته من و بابایی کلی برای تو کارهای جورواجور کردیم. پروژه اول: رفتیم برات یه ست کالسکه ی خوشگل خریدیم. بعدشم یه تخت پارک خریدیم. پروژه دوم: بالاخره بابا جون راضی شد...
22 تير 1390

هفته 24 ام

سلام عزیز دلم، حبه ی انگورم. خوبی دختر نازم؟ جات راحته؟ چند وقته که می خوام برات بنویسم، اما خیلی تنبلیم میاد. عزیزم از اون هفته ای که آمپول پروژسترون رو تزریق می کنم، از حدود هفته 18، گاهی یه درد خیلی بد و عجیب حس می کنم. چند تا از دوستام هم این درد رو تجربه کردن اما تو اواخر بارداری. و وقتی بهشون میگم بهم می خندن و میگن تو چقدر زود دچار این درد شدی! چند بار هم از بیمارستان پرسیدم، حتی دو تا سه شنبه پیش که وقت دکتر داشتم هم به دکترم گفتم و اون هم معاینه داخلی کرد. اما بهم گفتن که مشکلی نیست و احتمالا طبیعیه. راستی  همون دوتا سه شنبه پیش، سونو هم داشتم واسه طول سرویکس که شکر خدا طولش 42 میلی متر بود و دکتر خیلی راضی...
10 تير 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد